لغتنامه دهخدا
سرلشکر. [ س َ ل َ ک َ] (اِ مرکب ) رئیس فوج . (آنندراج ). سپهبد. سپهسالار. (صحاح الفرس ) : و یک هزار سوار مردان معروف همه اصفهبدان و سراهنگان سرلشکر جدا کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و سرلشکر عرب سعد بوده و سپهسالارشان یکی بود نام او جریربن عبداﷲ البجل