سفتهبازی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی بازی کردن، ریسک کردن، خطرکردن، قمار کردن سرمایهگذاریکردن، پول گذاشتن، بورسبازی کردن
سفته بازیلغتنامه دهخداسفته بازی . [ س َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها را فریب دهد که ارزانتر از قیمت حقیقی بفروشند. (فرهنگستان ).
speculatedدیکشنری انگلیسی به فارسیحدس زد، اندیشیدن، احتکار کردن، تفکر کردن، معاملات قماری کردن، سفته بازی کردن
سفته بازلغتنامه دهخداسفته باز. [ س َ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه کار او سفته بازی و خرید و فروش سفته باشد.
قمارکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی قمارکردن، بازی کردن، شرطبندیکردن، قرعه کشیدن پشک انداختن سفتهبازی کردن