سفرةدیکشنری عربی به فارسیگردش بيرون شهر , تفرج , وابسته به گردش يا سفر کوتاه , تيغ صورت تراشي , با تيغ تراشيدن , سبک رفتن , پشت پا خوردن يازدن , لغزش خوردن , سکندري خوردن , سفر کردن , گردش کردن , گردش , سفر , لغزش , سکندري
شفرهلغتنامه دهخداشفره . [ ش ُ / ش َ رَ / رِ ] (ع اِ) نشکرده و ابزاری آهنین مر کفشگران را که چرم را بدان تراشند. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). نشگرده . نش کرده . ازمیل . مِحْذی ̍. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شفرة شود.
شفرهلغتنامه دهخداشفره . [ ش ُ رَ / رِ ] (اِ) پلک چشم که مژگان بر وی روید. (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء).
شفرةلغتنامه دهخداشفرة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) کارد بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کارد بزرگ پهن . (از اقرب الموارد). || نشکرده ٔ کفش گران . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نشکرده شود. || هر ابزار آهنی پهن و تیز. ج ، شِف
شفرةلغتنامه دهخداشفرة. [ ش َ ف ِ رَ ] (ع ص ) زنی که او را شهوت در کرانه ٔ شرم بود و زود انزال کند. و یا زنی که به اندک جماع قناعت نماید و زود از شهوت بیفتد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
سفره انداختنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سفره چیدن، سفره پهن کردن، سفره گستردن، چیدن غذا (درسفره) ۲. مراسم نذر و نیاز برپا کردن، سفره نذری انداختن
مائدهواژهنامه آزادسفره. طعام. خوردنی سفره - سفره آسمانی سوره مائده در قرآن. نام پنجمین سوره از قرآن کریم است. عربی است و معادل فارسی آن سفره است. دلیل نامگذاری این سوره هم ماجرای سفره ی حواریون است. نامی است دخترانه. به معنای میوه ها و نعمت های بهشتی نیز هست. سفرۀ خدا.
مسفرةلغتنامه دهخدامسفرة. [ م ِ ف َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسفر. رجوع به مسفر شود. || (اِ) جاروب و مکنسه . ج ، مَسافر. (از اقرب الموارد).
مسفرةلغتنامه دهخدامسفرة. [ م ُ س َف ْ ف َ رَ ] (ع اِ) گروهه ٔ ریسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مسفرةلغتنامه دهخدامسفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسفر. رجوع به مسفر شود. || درخشان . تابان . درفشان . مشرقة. مضیئة : وجوه یومئذ مسفرة. (قرآن 38/80)، روی های تابان و روشن . || ناقة مسفرة الحمرة؛ شترماده که سرخی آن از سرخی سپیدی آمیخ