سفرینلغتنامه دهخداسفرین . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین . آب آن از رودخانه جونیک و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
صفرانلغتنامه دهخداصفران . [ ص َ ف َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ صفر. (منتهی الارب ). || نام دو ماه از سال در جاهلیت یکی را از آن دو دراسلام محرم نام نهادند. (منتهی الارب ). محرم و صفر.
همسفرانgroup ridersواژههای مصوب فرهنگستانمسافرانی که مبدأ و مقصدشان یکی است و با یک وسیلۀ نقلیه همراهِ با هم سفر میکنند
صاحب سفران افلاکلغتنامه دهخداصاحب سفران افلاک . [ ح ِ س َ ف َ ن ِ اَ ] (اِخ ) کنایه از سبعه ٔ سیاره است که زحل ، مشتری ، مریخ ، آفتاب ، زهره ، عطارد و ماه باشد. (برهان قاطع). رجوع به سیارات شود.
سفرنگلغتنامه دهخداسفرنگ . [ س َ رَ] (اِ) معانی وشرح که بر کلام خدا نویسند. (برهان ) (آنندراج ). تفسیر بر کلام خالق یا خلق . (آنندراج ). این لغت دساتیری است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 252 شود.
اسفرینلغتنامه دهخدااسفرین . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرثی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). رجوع به کیومرسی شود.