سوگاهلغتنامه دهخداسوگاه . (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . دارای 101 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ دینه رود. محصول آنجا غلات ، زغال اخته و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
سواءةلغتنامه دهخداسواءة. [ س َ ءَ ] (ع اِ) عورت و رسوایی . (منتهی الارب ) (صراح اللغة). || سخت بدن . (منتهی الارب ). || زنا. (منتهی الارب ). || خوی زشت . (منتهی الارب ) (صراح اللغة). ج ، سؤات .
سواعلغتنامه دهخداسواع . [ س ُ ] (اِخ ) نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث ) (ترجمان القرآن ). نام بتی ازقبیله ٔ هذیل . (مفاتیح ) (معجم البلدان ) : بت پرست صورتی در خانه ٔ مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم .سعدی