شقوتلغتنامه دهخداشقوت . [ ش َق ْ وَ ] (از ع ، اِمص ) شقوة. بدبختی . (دهار). شقوه . شقاء. شقاوت . (یادداشت مؤلف ). || سختی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شقوة و مترادفات دیگر شود.
سقوطلغتنامه دهخداسقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ ] (اِخ ) (سایبانها) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع <s
سنگریزشrock fall / rockfallواژههای مصوب فرهنگستانسقوط آزاد یا حرکت قطعاتی از سنگهای تازهجداشده از یک صخره یا دامنهای بسیار پرشیب
پاراگلایدرواژهنامه آزادوسیله ای جهت پرواز، شبیه چتر سقوط آزاد که با آن در کوهستان ها و نواحی ساحلی پرواز میکنند. چتربال.
شتاب گرانیacceleration of gravityواژههای مصوب فرهنگستانشتاب یک جسم براثر ربایش گرانشی یک سیّاره متـ . شتاب سقوط آزاد acceleration of free fall گرانی ظاهری apparent gravity
سقوطلغتنامه دهخداسقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
سقوطدیکشنری عربی به فارسیافت , سقوط , زوال , انحطاط , ريزش , بارش , خزان , پاييز , هبوط , نزول , ابشار , افتادن , ويران شدن , فرو ريختن , پايين امدن , تنزل کردن
سقوطفرهنگ فارسی عمید۱. فرود آمدن بر زمین؛ افتادن.۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقهای توسط دشمن.⟨ سقوط کردن: (مصدر لازم) افتادن و بر زمین فرود آمدن؛ به پستی افتادن.⟨ سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.⟨ سقوط دولت: [مجاز] برکنار شدن و از کار افتادن
سقوطلغتنامه دهخداسقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
سقوطدیکشنری عربی به فارسیافت , سقوط , زوال , انحطاط , ريزش , بارش , خزان , پاييز , هبوط , نزول , ابشار , افتادن , ويران شدن , فرو ريختن , پايين امدن , تنزل کردن
سقوطفرهنگ فارسی عمید۱. فرود آمدن بر زمین؛ افتادن.۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقهای توسط دشمن.⟨ سقوط کردن: (مصدر لازم) افتادن و بر زمین فرود آمدن؛ به پستی افتادن.⟨ سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.⟨ سقوط دولت: [مجاز] برکنار شدن و از کار افتادن