سکهزنیcoining 2واژههای مصوب فرهنگستانپرسکاری قطعات کوچک فلزی برای ساختن قطعاتی با ابعاد دقیق و سطوح تخت و نقشهای خاص
سکه زنلغتنامه دهخداسکه زن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ زَ ] (نف مرکب ) ضرابی و کسی که پول رایج را سکه میکند. سکه زننده . ضراب . (ناظم الاطباء) : من سکه زنم بقالبی خوب او نیز زند ولیک مقلوب . نظامی .مشارالیه
ضرابخانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انه، سکهزنی، ضرب سکه، چاپخانۀ بانک مرکزی صراف، تاجر بانک ناشر اسکناس
نعناعدیکشنری عربی به فارسیضرابخانه , سکه زني , ضرب سکه , سکه زدن , اختراع کردن , ساختن , جعل کردن , نعناع , شيريني معطر با نعناع , نو , بکر , نعناع بياباني , قرص نعناع