سکو 1platform 1واژههای مصوب فرهنگستانمحلی که در آن مسافر، پس از خرید بلیت، در انتظار سوار شدن به قطار بایستد
پیسکولغتنامه دهخداپیسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) قصبه ای است در ایالت ایکا از پرو، مرکز سنجاق شینشا در خلیج پیسکو، واقع در مصب نهر شونشانگه و در ابتدای خطآهن ایکا. دارای لنگرگاه . (از قاموس الاعلام ترکی ).
شقولغتنامه دهخداشقو. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . سکنه آن 598 تن . آب آن از چاه است . محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و سبزی میباشد. پاسگاه گمرک ، گارد مسلح و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
شکولغتنامه دهخداشکو. [ ش َک ْوْ ] (اِخ ) نام پدر بطنی از تازیان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
شکولغتنامه دهخداشکو. [ ش َک ْوْ ] (ع اِ) شتر ریزه . || بیماری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گله . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناله . (ناظم الاطباء) .
سکولغتنامه دهخداسکو. [ س َ / س ُک ْ کو ] (اِ) تختگاه است و آن بلندی باشد که در دو طرف در کوچه و میان باغهای و پای درختهای بزرگ سایه دار سازند. (آنندراج ).
سکولغتنامه دهخداسکو. [ س ِ ] (اِ) چیزی باشدچهارشاخه و پنج شاخه به اندام کف دست و دسته هم داردکه دهقانان غله کوفته شده را بآن بباد دهند تا دانه از کاه جدا شود و آن را در خراسان چارشاخ گویند و در جاهای دیگر چکاد و بواشه و به عربی مذری خوانند. (برهان ) (آنندراج ). چوبی باشد پنج شاخه ٔ دسته دار
سکوفرهنگ فارسی عمیدبرآمدگی از زمین مانند تخت از سنگ یا آجر در کنار در حیاط یا میان باغ و پای درختان سایهدار درست کنند؛ تختگاه.
پیسکولغتنامه دهخداپیسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) قصبه ای است در ایالت ایکا از پرو، مرکز سنجاق شینشا در خلیج پیسکو، واقع در مصب نهر شونشانگه و در ابتدای خطآهن ایکا. دارای لنگرگاه . (از قاموس الاعلام ترکی ).
تاباسکولغتنامه دهخداتاباسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) بترکی تاباسقو. قصبه ٔ مرکزی جمهوریی موسوم بهمین اسم در کشور مکزیک ، در ساحل خلیج مکزیک واقع بر مصب نهری مسمی بهمین نام در 400 هزارگزی جنوب شرقی ورا کروزواقع و تجارت پر جنب و جوشی دارد. (قاموس الاعلام ).
تاباسکولغتنامه دهخداتاباسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) بترکی تاباسقو یکی از جماهیر جنوب غربی مکزیک از طرف شمال به خلیج مکزیک ، از سوی مشرق به جمهوری کامیش و حکومت گواتمالا، از جانب جنوب به جمهوری شیاپاس و از سمت مغرب به جمهوری ورا کروز محدود میباشد، مساحتش 25500 هزار گز مر
ژالیسکولغتنامه دهخداژالیسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) نام شهری در مکزیک که آن را اکسالیسکو نیز خوانند. در این شهر آثار سفالین و اشیاء عتیق و بقایای ابنیه ٔ قدیمه یافت شده است که مربوط به تمدن باستانی بومیان اصلی مکزیک است .