شابستیلغتنامه دهخداشابستی . [ ب َ س َ ] (اِخ )... علی بن احمد یا محمد، مکنی به ابوالحسن از مشاهیر ادبا و در مصر ندیم و کتابدار عزیزبن معز از ملوک فاطمیه بوده و از تألیفات او است : 1 - التخویف 2 - التوقیف <span class="hl" dir="
شابشتیلغتنامه دهخداشابشتی . [ ب َ ش َ ] (اِخ ) الکاتب نام پدر بجکم است . رجوع به بجکم و به الاوراق ص 144 شود.
علی شابشتیلغتنامه دهخداعلی شابشتی . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن محمد شابشتی . مکنی به ابوالحسن . وی ادیب و نویسنده بود و عزیز عبیدی صاحب مصر او را عهده دار کتابخانه ٔ خویش کرد و وی را به ندیمی برگزید. او در سال 388 یا 390 هَ . ق . د
شوبستلغتنامه دهخداشوبست . [ ب َ ] (اِ) شوپست . شونست . افسون . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). سحر و افسون . (ناظم الاطباء). || علاج . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). علاج و چاره . شوپست . (ناظم الاطباء). و رجوع به شوپست شود.
سابستیهلغتنامه دهخداسابستیه . [ ] (اِخ ) قریه ٔ کوچکی است در فلسطین بقرب نابلس . و در زمان قدیم شهر بزرگی بود و سامریه یاشمرون نام داشت . این شهر بسال 925 ق . م . بنا گردیده و مدتی پایتخت قوم اسرائیل بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
شافسقیلغتنامه دهخداشافسقی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به شافسق . شابستی . رجوع به شافسق و شابستی شود.
شابشیلغتنامه دهخداشابشی . [ ب َ ] (اِخ ) رجوع به شابستی و دائرةالمعارف القرن تألیف محمد فرید و جدی ج 5 ص 358 شود.