شوراندنلغتنامه دهخداشوراندن . [ دَ ] (مص ) شورانیدن . مضطرب کردن . پریشان کردن . (غیاث ). مشوش کردن . آشفته کردن : مشوران به خودکامی ایام راقلم درکش اندیشه ٔ خام را. نظامی .پیر عمر گوید چون خلوتی خواست کرد برای عبادتی یا فکری در خانه