زینچهrail chair, chairواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ فولادی شکلدادهشده که بین ریل و ریلبند قرار میگیرد
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
مدل تسهیمshare modelواژههای مصوب فرهنگستانمدلی برای پیشبینی تقاضا که در آن مجموع سفرها به اجزای تشکیلدهندۀ آنها تقسیم میشود
شارژفرهنگ فارسی عمید۱. مقدار برق یک دستگاه.۲. (اسم مصدر) عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.۳. هزینهای که در ازای خدمات ارائه شده به کسی داده میشود.۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شاد وسرحال.
شارژفرهنگ فارسی معین(رْ) [ فر. ] 1 - (اِ.) بار، حمل . 2 - مقدار برق لازم برای باتری . 3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات (فره ).4 - (ص .) پر، اشباع . 5 - در فارسی به معنای شاد، سرحال .
شارژفرهنگ فارسی عمید۱. مقدار برق یک دستگاه.۲. (اسم مصدر) عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.۳. هزینهای که در ازای خدمات ارائه شده به کسی داده میشود.۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] شاد وسرحال.
شارژفرهنگ فارسی معین(رْ) [ فر. ] 1 - (اِ.) بار، حمل . 2 - مقدار برق لازم برای باتری . 3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات (فره ).4 - (ص .) پر، اشباع . 5 - در فارسی به معنای شاد، سرحال .