شاهکاملغتنامه دهخداشاهکام . (اِ مرکب ) تحریری از شاهگام باشد و آن نوعی از رفتار اسب است . (آنندراج ). رجوع بشاهگام شود.
شاوکملغتنامه دهخداشاوکم . [ ] (اِخ ) نام شحنه ٔ قراختای در ایغور باشد : در آن بهار که قراختای بر بلاد ماوراءالنهر و ترکستان غالب شد او [ بارجوق ] نیز در ربقه ٔ طاعت و قبول اداء مال آمد و او را شحنه ای فرستادنام او شاوکم بود. (جهانگشای جوینی ج
سوقملغتنامه دهخداسوقم . [ س َ ق َ ](ع اِ) نوعی از درختان بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درخت سقمونیا. (ناظم الاطباء).
شگاکملغتنامه دهخداشگاکم . دهستان از [ ش َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 151 تن .آب آن از نهر کیاجو و سفیدرود. محصول عمده ٔ آنجا برنج و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).