لغتنامه دهخدا
اشترگیاه . [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) اشترخار است که خار شتری باشد. (برهان ) (آنندراج ). اشترخار. (جهانگیری ). خارشتر. شترخار. شترخوار. اشترخوار. اشترغار. اشترغاز. بادآور. و رجوع اشترخوار و اشترخار و شترخوار و شترخار و خارشتر شود. || گیاهی است دوائی که آنرا سلیخه خوانند. (برهان )