لغتنامه دهخدا
شخیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) ظاهراً مصحف شخلیدن و مقلوب لخشیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و نیزمصحف شخشیدن باشد. لغزیدن و فروافتادن از جایی . (برهان ). شخشیدن . بیهقی در تاج المصادر در ترجمه ٔ ذریر گوید: بشخیدن چشم در سر. || وانگریستن و امعان نظر کردن . (ناظم الاطباء). || با تندی