لغتنامه دهخدا
شخانیدن . [ ش ُ دَ ] (مص )خراشانیدن با ناخن . || خراشیدن فرمودن . || ریش کردن . || خلانیدن و سبب خلیدن شدن . (ناظم الاطباء). اما در هر سه معنی ممکن است محرف شخائیدن باشد که مرادف شخودن است : چو بشنیدشاه آن پیام نهفت ز کینه لب خود شخانید و گفت .