شراعیةلغتنامه دهخداشراعیة. [ ش ِ / ش ُ عی ی َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ درازگردن . (از اقرب الموارد). ناقه ٔ درازگردن . (منتهی الارب ). ماده شتر درازگردن . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد کلمه با «یاء» مشدد است ؛ یعنی شُراعیَّة یا شِراعیَّة آمده است .
شراحةلغتنامه دهخداشراحة. [ ش ُ ح َ ] (اِخ ) زنی بود همدانیة که در حضور علی بن ابیطالب (ع ) اقرار به زنا کرد. (از منتهی الارب ). || ام سهله ، محدثه است . (منتهی الارب ).
شراعةلغتنامه دهخداشراعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) شجاعت و جرأت . (از اقرب الموارد). دلیری و جرأت . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
سروعةلغتنامه دهخداسروعة. [ س َرْ وَ ع َ ] (ع اِ) پشته ٔ ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
صراحةلغتنامه دهخداصراحة. [ ص َ ح َ ] (ع اِمص ) خلوص و بی آمیختگی چیزی . (منتهی الارب ). بی آمیغی . روشنی . آشکاری . || (مص ) ویژه شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خالص شدن . || خالص و بی آمیغ گردیدن نسب کسی . (منتهی الارب ). مقابل کنایت .
سفينة شراعيةدیکشنری عربی به فارسیپوست درخت , بارکاس , کرجي , نوعي کشتي دو دگلي سبک و سريع السير , کشتي بادباني بازرگاني يا جنگي اسپانيولي قرن پانزدهم