شررستانلغتنامه دهخداشررستان . [ ش َ رَ رِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن شراره ٔ آتش فراوان باشد. (ناظم الاطباء) : روزن غمکده ٔ خود نگرفتم شب هجرچرخ از شعله ٔ آهم شررستان گشته ست .ظهوری .
شمعستانلغتنامه دهخداشمعستان . [ ش َ ع ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن شمعهای افروخته بسیار باشد. (ناظم الاطباء). آنجا که شمع فروزان بسیار باشد از عالم (از قبیل ) شررستان . (از آنندراج ).