شریکیلغتنامه دهخداشریکی . [ ش َ ] (حامص ) شراکت و حصه داری و انبازی . || همدستی . (ناظم الاطباء). رجوع به شریک شود.
شرقیلغتنامه دهخداشرقی . [ ش َ ] (اِخ ) قریه ای است دو فرسنگ کمتر میانه ٔ جنوب و مشرق شهر خفر. (فارسنامه ٔ ناصری ).
شرقیلغتنامه دهخداشرقی . [ ش َ ] (اِخ ) قزوینی (یا شرمی قزوینی ). رجوع به شرمی قزوینی و فرهنگ سخنوران شود.
شرقیلغتنامه دهخداشرقی . [ ش َ ] (اِخ ) ولید شرقی . از راویان است و از ابووائل روایت کند. (منتهی الارب ).
شریکیهلغتنامه دهخداشریکیه .[ ش َ کی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة شیعه که علی بن ابیطالب را شریک حضرت رسول (ص ) می شمردند. (از خاندان نوبختی به نقل از خطط ج 4 ص 177). رجوع به امریه شود.
بی شریکیلغتنامه دهخدابی شریکی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت بی شریک . شریک نداشتن . انباز و همتا نداشتن .
شریکیهلغتنامه دهخداشریکیه .[ ش َ کی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة شیعه که علی بن ابیطالب را شریک حضرت رسول (ص ) می شمردند. (از خاندان نوبختی به نقل از خطط ج 4 ص 177). رجوع به امریه شود.
بی شریکیلغتنامه دهخدابی شریکی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) حالت بی شریک . شریک نداشتن . انباز و همتا نداشتن .