مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
سهواءلغتنامه دهخداسهواء. [ س َ ] (ع اِ) ساعتی از شب یا از اول شب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعتی از شب یا پاره ای از شب . (ناظم الاطباء).
سهواًلغتنامه دهخداسهواً. [ س َ وَن ْ ] (ع ق ) اشتباهاً و بطور اشتباه و از روی غفلت و فراموشی نه از روی عمد. (ناظم الاطباء).
شعواءلغتنامه دهخداشعواء. [ ش َع ْ ] (ع ص ، اِ) نام ماده شتر. (از ناظم الاطباء). شترماده است . (منتهی الارب ). || غارة شعواء؛ غارت متفرق و پریشان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شجرة شعواء؛ درخت پراکنده شاخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پر
شعوانةلغتنامه دهخداشعوانة. [ ش َع ْ ن َ ] (ع اِ) موی انبوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دسته ٔ موی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شعواءلغتنامه دهخداشعواء. [ ش َع ْ ] (ع ص ، اِ) نام ماده شتر. (از ناظم الاطباء). شترماده است . (منتهی الارب ). || غارة شعواء؛ غارت متفرق و پریشان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شجرة شعواء؛ درخت پراکنده شاخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پر
شعوانةلغتنامه دهخداشعوانة. [ ش َع ْ ن َ ] (ع اِ) موی انبوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دسته ٔ موی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).