شغبیلغتنامه دهخداشغبی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به یداشغب که دو وادی از ابله میباشند. (از انساب سمعانی ).
شغبیلغتنامه دهخداشغبی . [ ش َ ] (اِخ ) زکریابن عیسی محدث . منسوب است به شغب و آن آبخوری است میان بصره و شام . (منتهی الارب ).
شغابةلغتنامه دهخداشغابة. [ ش َغ ْ غا ب َ ] (ع ص ) ناقة شغابة؛ شتری که راه رفتن آن راست نباشد و کجروی کند. (از اقرب الموارد).
شغبهلغتنامه دهخداشغبه . [ش َ ب َ / ب ِ ] (اِ) پوست بعضی از اندام که از کثرت کار فرمودن سخت و درشت و ستبر شده باشد. (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغ و شغر و شغه شود.