شغزیلغتنامه دهخداشغزی . [ ش َ زا ] (اِخ ) شغری . سنگ شغری نزدیک مکه که از آن بر ستور سوار شوند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شغری شود.
شغیزةلغتنامه دهخداشغیزة. [ ش َ زَ ] (ع اِ) سوزن کلان که بدان جوال و جز آن دوزند. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شغریلغتنامه دهخداشغری . [ ش َ را ] (اِخ ) سنگی نزدیک مکه که ازآن بر ستور سوار شوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغزی شود.