سیقةلغتنامه دهخداسیقة. [ س َی ْ ی ِ ق َ ] (ع اِ) ستور که دشمن آنرا به غارت رانده باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ستور و جزو آن که در پس آن صائد پنهان شود جهت قدرت یافتن بر صید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
شقحلغتنامه دهخداشقح . [ ش ِ ] (ع اِ) شقح الکلب ؛ کون سگ و کنج دهان آن . ج ، اشقاح الکلاب . (ناظم الاطباء).
شقحلغتنامه دهخداشقح . [ ش َ / ش ُ ] (ع اِمص )قبحاً و شقحاً؛ زشتی باد بر او. (ناظم الاطباء). هر دو به یک معنی یا از اتباع است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قبح . قباحت . شقاحت . (یادداشت مؤلف ).
شقهلغتنامه دهخداشقه . [ ش ِق ْ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) پاره و قطعه از کاغذ و پارچه و جز آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاغذ. (غیاث ) : طغراکش این مثال مشهوربر شقه چنان نبشت منشور. نظامی .- <span
شقهلغتنامه دهخداشقه . [ ش َق ْ / ش ِق ْ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) از شقّة عربی و یا معرب از شاخه و شاخ ، پاره . پارچه : یک شقه ٔ گوشت ؛ یعنی نیم گوسفند یا گاو کشته و مانند آنها که پوست کنده از درازا به دو نیم کرده باشند. (یادد
شققلغتنامه دهخداشقق . [ ش ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ شُقَّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شُقّة شود.