شقونةلغتنامه دهخداشقونة. [ ش ُ ن َ ] (ع مص ) شقون . کم شدن بخشش و عطا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به شقون شود. || کم کردن . (از اقرب الموارد).
شکونهلغتنامه دهخداشکونه . [ ش ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) سرنگون . سرنگون شده . زیر و زبر کرده . (ناظم الاطباء) .
سکوینهلغتنامه دهخداسکوینه . [ س َ ن َ / ن ِ ](اِ) سکبینه و آن صمغ نباتی باشد دوایی شبیه بخیارزه و بهترین وی آن است که برونش سفید و درونش بسرخی مایل باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکبینه شود.
ام سیقونةلغتنامه دهخداام سیقونة.[ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) مرغی است که با خران و گوسفندان انس دارد و مگسها را میخورد. (از المرصع).
سکانهلغتنامه دهخداسکانه . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. جلگه ای است . دارای 624 تن سکنه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شقونلغتنامه دهخداشقون . [ ش ُ ] (ع مص ) شقونة. کم شدن بخشش و عطا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شقونة شود.