شهقه زنانلغتنامه دهخداشهقه زنان . [ش َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حالت شهقه زدن . نعره زنان . صیحه زنان : بعد از آن اشعریان بحضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگویان بدین عبارت : غداً نلقی الاحبه محمداً و حزبه . (تاریخ قم ص <span cla
سهکةلغتنامه دهخداسهکة. [ س َ ک َ ] (ع اِ) بوی زنگ آهن . || بوی ماهی . || بوی بد گوشت بوی گرفته . || بوی بد عرق کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شهقةلغتنامه دهخداشهقة. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) نعره زدن . یقال : شهق شهقةً فمات . (منتهی الارب ). صیحه . (تاج المصادر بیهقی ). نعره . (یادداشت مؤلف ).
سحیقةلغتنامه دهخداسحیقة. [ س َ ق َ ] (ع اِ) باران بزرگ که هر چه درراه آن باشد برندد. ج ، سحائق . (اقرب الموارد). رجوع به سحیفه شود. || کینه . (مهذب الاسماء).
رجزگویانلغتنامه دهخدارجزگویان .[ رَ ج َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) صفت حالیه ، در حال گفتن رجز. در حال خواندن شعر رجز : اشعریان به حضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگویان بدین عبارت :غذاً نلقی الاحبه محمداً و حزبه .(از ترجمه ٔ تاریخ قم ص 274</spa