مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
شویانلغتنامه دهخداشویان . (نف ، ق ) صفت بیان حالت از شستن . شوینده . در حال شستن : ویشان ز بد گزاف گویان خود را به سرشک دیده شویان . نظامی .|| (اِمص ) عمل شستن : خاج شویان . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) شویندگان . (یادداشت مؤلف ).
شویانیدنلغتنامه دهخداشویانیدن . [ دَ ] (مص ) به شستن داشتن . (یادداشت مؤلف ).شوییدن کنانیدن و شستن فرمودن . (از ناظم الاطباء).
خاج شویانلغتنامه دهخداخاج شویان . (اِخ ) عید کلیسا در ششم ژانویه بیاد ظهور مسیح در انظار بت پرستان . عید اول سال ارامنه و سایر مذاهب ارتودکس که در 24 جدی واقع میشود. (ناظم الاطباء). رجوع بخاج و خاچ شود.
شویانلغتنامه دهخداشویان . (نف ، ق ) صفت بیان حالت از شستن . شوینده . در حال شستن : ویشان ز بد گزاف گویان خود را به سرشک دیده شویان . نظامی .|| (اِمص ) عمل شستن : خاج شویان . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) شویندگان . (یادداشت مؤلف ).
شویانیدنلغتنامه دهخداشویانیدن . [ دَ ] (مص ) به شستن داشتن . (یادداشت مؤلف ).شوییدن کنانیدن و شستن فرمودن . (از ناظم الاطباء).