پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) دهستان پیشکوه شامل تمام بخش تفت شهرستان یزد است . رجوع به تفت شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) نام کوهی به دوهزار مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 153).
پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) نام سابق شهرستانی از استان پنجم کشور که امروز به ایلام شهرت دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران استان پنجم شهرستان ایلام شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شقوةلغتنامه دهخداشقوة. [ ش َ ق ْ / ش ِ ق ْ وَ ] (ع مص ) شقا. شقاء. شقاوة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بدبخت شدن . (آنندراج ). رجوع به شقا و شقاء شود.
شقوةلغتنامه دهخداشقوة. [ ش َق ْ / ش ِق ْ وَ ] (ع اِمص ) بدبختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شقا. شقاء. شقاوت . شدت . عسرت . سختی . بدبختی . شقوت . (یادداشت مؤلف ). تنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به شقوت و مترادفات دیگر
صريردیکشنری عربی به فارسیصداي غوک دراوردن , شکوه وشکايت کردن , غژغژ کردن , صداي لولا ي روغن نخورده , جيرجيرکفش , جيغ وفرياد شکيدن (مثل جغد يا موش) , با صداي جيغ صحبت کردن , با جيغ وفريادافشاء کردن , جير جير
شکوهلغتنامه دهخداشکوه . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ] (ع اِمص ) شکایت . گله . (ناظم الاطباء). گله . (زمخشری ). شکایت . (آنندراج ) (انجمن آرا). مست . شکوی . اشتکاء. تشکی . اظهار بث . گله مندی . گله گزاری . (یادداشت مؤلف ). شِکوه که ب
شکوهلغتنامه دهخداشکوه . [ ش ِ ] (اِمص ، اِ) ترس . بیم . هراس . خوف . (ناظم الاطباء). ترس و بیم . (غیاث ) (از برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ترسی ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل : از شکوه رفیع بزم تو شدگونه ٔ آبی و ترنج اصفر.
دریاشکوهلغتنامه دهخدادریاشکوه . [ دَرْ ش ُ ] (ص مرکب ) دارای هیبت و وقار مانند دریا. (ناظم الاطباء) : بر آن پهن صحرای دریاشکوه حصاری زد از موج لشکر چو کوه . نظامی .به قلب اندرون شاه دریاشکوه سپه گرد بر گرد دریا چو کوه . <p clas
پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) دهستان پیشکوه شامل تمام بخش تفت شهرستان یزد است . رجوع به تفت شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) نام کوهی به دوهزار مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 153).
پیشکوهلغتنامه دهخداپیشکوه . (اِخ ) نام سابق شهرستانی از استان پنجم کشور که امروز به ایلام شهرت دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران استان پنجم شهرستان ایلام شود. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
داراشکوهلغتنامه دهخداداراشکوه . [ ش ُ ] (اِخ ) یکی از شاهزادگان تیموری هند، فرزند شاه جهان . عالم و ادیب و شاعر و دارای تألیفات و دیوان اشعار بوده است . ولادت او در سال 1024هَ . ق . / 1615 م . و