لغتنامه دهخدا
اشیم . [ اَش ْ ی َ ] (ع ص ) باخال . ج ، شیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه نشان مادرزاد دارد. خالدار. مؤنث : شَیماء. || از رنگهای اسب است ، بدینسان که اگر در بدن اسب رنگهای مختلفی بجز رنگ سپید دیده شود و این رنگهای گوناگون کوچک و پراکنده باشد و مقادیر آنها نیز با هم متفاو