لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از رؤسای اکراد طایفه ٔ برزیکانی .مؤلف تاریخ کُرد بنقل از کامل ابن اثیر آرد : در این سال حسنویه پسر حسین کرد برزیکانی در سرماج وفات یافت . او امیر طایفه ای از برزیکان بود که آنان را برزینی گویند و خالوهای او ونداد و غانم فرزندان احمد بودند و بر