سعادیلغتنامه دهخداسعادی . [ س ُ دا ] (ع اِ) مشک زیرزمین . (منتهی الارب ). خوشبویی است که در رساندن جراحات فایده ای عظیم دارد. (از اقرب الموارد).
شعوذیلغتنامه دهخداشعوذی . [ ش َع ْ وَذی ی ] (ع اِ) برید چاپار و پست . (ناظم الاطباء). رسول امراء بر برید. (آنندراج ). شعوذة. پیک . نامه بر. این واژه در بادیه مستعمل نیست . (از اقرب الموارد).
شهودیلغتنامه دهخداشهودی . [ ش ُ ] (اِخ ) شاعری از لاهیجان و معاصر سلطان یعقوب و دارای دیوان است .شاهنامه ای مشتمل چهارهزار بیت نظم کرده بزبان ترکی .رجوع به آتشکده ٔ آذر ص 166 و مجمعالخواص ص 311 شود.