لغتنامه دهخدا
منهوس . [ م َ ] (ع ص ) مرد کم گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- منهوس القدمین ؛ کم گوشت کف پای . و منه فی صفته (ص ): کان منهوس الکعبتین و یروی منهوس القدمین . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مردی که پاهای وی کم گوشت باشد. (ناظ