صلغدلغتنامه دهخداصلغد. [ ص ِل ْ ل َ ] (ع ص ) کسی که پوست بینی او واشده باشد از سرخی . (منتهی الارب ).
سلغدلغتنامه دهخداسلغد. [ س ِ غ َدد / س ِل ْ ل َ ](ع ص ، اِ) مرد احمق و سست و خشمناک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گرگ . || اسب سرخ فش و سرخ دم . || مرد بسیارخواربسیارنوش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).