خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منتج
/montaj/
معنی
حاصلشده؛ نتیجهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. برآیند، منتجه
۲. منتهی، منجر
دیکشنری
consequent, resultant, secondary
-
جستوجوی دقیق
-
منتج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montaj حاصلشده؛ نتیجهشده.
-
منتج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] montej نتیجهدهنده؛ مفید؛ سودمند.
-
منتج
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآیند، منتجه ۲. منتهی، منجر
-
منتج
لغتنامه دهخدا
منتج . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) وقت نتاج آوردن و گویند: اتت الناقة علی منتجها؛ ای الوقت الذی تنتج فیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).هنگام زه آوردن و وقت نتاج آوردن . (ناظم الاطباء).
-
منتج
لغتنامه دهخدا
منتج . [ م َ ت ِ / م ُ ت َ ] (ع اِ) جای زه آوردن و جای زاییدن . (ناظم الاطباء).
-
منتج
لغتنامه دهخدا
منتج . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نتیجه گرفته . نتیجه گرفته شده : همه ٔ دانشها از این کلمات منتج که بردیوار کاخ افریدون نبشته است . (سندبادنامه ص 337).
-
منتج
لغتنامه دهخدا
منتج . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) بچه آورنده . (آنندراج ). زاینده . بچه آورنده . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتاج شود. || نتیجه دهنده . (ناظم الاطباء). نتیجه دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). نتیجه بخش : متابعت او منتج و مثمر مح...
-
منتج
فرهنگ فارسی معین
(مُ تِ) [ ع . ] (اِفا.) نتیجه دهنده ، مفید، سودمند.
-
منتج
دیکشنری فارسی به انگلیسی
consequent, resultant, secondary
-
منتج
دیکشنری عربی به فارسی
صاحب کارخانه , توليد کننده , سازنده , فراوردن , توليد کردن , محصول , اراءه دادن , زاييدن , مولد , حاصلضرب , فراورده
-
منتج
دیکشنری عربی به فارسی
توليدي , نسلي
-
واژههای مشابه
-
منتج شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نتیجهدادن ۲. منجر شدن، منتهی شدن
-
منتج شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
eventuate, result, spell
-
منتج گردیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
accrue