صلیانهلغتنامه دهخداصلیانه . [ ص ِل ْ ل ِ ن َ ] (ع اِ) واحد صلیان است و فی المثل : جذها جذالبعیر الصلیانة؛ در حق کسی گویند که در حلف شتاب کند و تأمل ننماید. (منتهی الارب ).
سلانه سلانهلغتنامه دهخداسلانه سلانه . [ س َل ْ لا ن َ / ن ِ س َل ْ لا ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) در تداول عامه ، آرام آرام ، یواش یواش (راه رفتن ). (فرهنگ فارسی معین ) : حاجی ... به اطراف نگاه کرد و سلانه سلانه بر
سلانه سلانهفرهنگ فارسی عمیدآرامآرام؛ باآهستگی و وقار.⟨ سلانهسلانه راه رفتن: [عامیانه] آهسته و آرام و بیخیال قدم برداشتن.