ضافطلغتنامه دهخداضافط. [ ف ِ ] (ع ص ) مسافر سفر دور و دراز. || شتر بارکش . || آنکه متاع را از شهری بشهری برد برای فروختن . (منتهی الارب ).
ضیافتلغتنامه دهخداضیافت . [ ف َ ] (ع اِمص ، اِ) مهمانی . (دهار) (مهذب الاسماء). میهمانی . سور. ج ، ضیافات . (مهذب الاسماء) : کفشگر... بضیافت بعضی از دوستان رفت . (کلیله و دمنه ). ایشان را بسرای ضیافت بردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 334).<
ضیافتدیکشنری فارسی به انگلیسیbanquet, dinner, feast, fete, fête, formal, function, gala, luau, reception
ضیافتفرهنگ فارسی معین(فَ) [ ع . ضیافة ] 1 - (مص ل .) مهمان شدن . 2 - (اِمص .) مهمانی ، مهمانی باشکوه .
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پا فقط دو انگشت دارد که از
متضافطلغتنامه دهخدامتضافط. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) گوشت پر. (آنندراج ). گوشت محکم و استوار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضافط شود.
تضافطلغتنامه دهخداتضافط. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) پر گردیدن گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).