ضعفاءلغتنامه دهخداضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعف
ضعیفیلغتنامه دهخداضعیفی . [ ض َ ] (اِخ ) از قدمای شعرای عثمانی و معاصر سلطان سلیمان قانونی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
حتاوهلغتنامه دهخداحتاوه . [ ح َ ت ْ تا وَ ] (اِخ ) نام دهی به عسقلان . و عمروبن حلیف ، ابوصالح الحتاوی بدان منسوب است و ابی عدی وی را در زمره ٔ ضعفاء شمرده است . (معجم البلدان ).
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سهیل همدانی . حسن بن داود او را در شمار ضعفاء آورده است . و شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق و کوفی شمرده است . (تنقیح المقال ج 2 ص 93).
ضعفاءلغتنامه دهخداضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعف