طبعنوازلغتنامه دهخداطبعنواز. [ طَ ن َ ] (نف مرکب ) مهربان . دمساز. سازگار. دلخواه : گر نفسی طبعنواز آمدی عمر ببازی شده بازآمدی . نظامی .طبعنوازان و ظریفان شدندبا که نشینی که حریفان شدند. نظامی .چون سخ
دلفریبلغتنامه دهخدادلفریب . [ دِ ف َ ] (نف مرکب ) دل فریبنده . فریبنده ٔ دل . از راه برنده ٔ دل به کشی و خوشی وزیبایی . رباینده ٔ دل به زیبائی و کمال و جمال و جز آن (حالت و صفت شخص یا شی ٔ هردو آید). خوش آیند. خوش نما. دلربا. (ناظم الاطباء). زیبا و گیرا : فصل بهار تا