خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاقبت اندیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عاقبت اندیش
/'āqebat[']andiš/
معنی
آنکه دربارۀ عاقبت امور میاندیشد؛ دوراندیش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عاقبت اندیش
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیش . [ ق ِ ب َ اَ ] (نف مرکب ) دوراندیش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آخربین . مآل اندیش . آنکه از آغاز، پایان کار را نگرد : بباید عاقبت اندیش بودن برون از خویش و هم با خویش بودن . ناصرخسرو.عاقبت اندیش ترین کودکی دشمن او بود در ایشان یکی .نظا...
-
عاقبت اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'āqebat[']andiš آنکه دربارۀ عاقبت امور میاندیشد؛ دوراندیش.
-
واژههای مشابه
-
عاقبت بخیر
لغتنامه دهخدا
عاقبت بخیر. [ ق ِ ب َ ب ِ خ َ / خ ِ ] (ص مرکب ) آنکه پایان کار یا زندگی او بخوبی انجامد. آنکه عاقبت حال یا کار او به خیر ختم شود. در تداول است : او عاقبت بخیر مرد.
-
عاقبت اندیشی
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیشی . [ ق ِ ب َ اَ ] (حامص مرکب ) دوراندیشی .
-
عاقبت بینی
لغتنامه دهخدا
عاقبت بینی . [ ق ِ ب َ ] (حامص مرکب ) رجوع به عاقبت بین شود.
-
نیک عاقبت
لغتنامه دهخدا
نیک عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) عاقبت به خیر. نیک سرانجام . خوش عاقبت : فرزند نیک بخت تو نزد خدا و خلق همچون تو نیک عاقبت و نیک نام باد.سعدی .
-
عاقبت بخیر
فرهنگ واژههای سره
نیک فرجام
-
بی عاقبت
لغتنامه دهخدا
بی عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عاقبت )بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. (ناظم الاطباء) : پاداش کردار نامحمود این بدکردار بی عاقبت چیست ؟ (سندبادنامه ص 230). اما دستوران بی عاقبت ، ابروار پیش آفتاب عدل او حجاب گشت...
-
حسن عاقبت
لغتنامه دهخدا
حسن عاقبت . [ ح ُ ن ِ ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکی پایان کار : چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به ْ که کار خود به عنایت رها کنند.حافظ.
-
خوش عاقبت
لغتنامه دهخدا
خوش عاقبت . [ خوَش ْ / خُش ْق ِ ب َ ] (ص مرکب ) نیک فرجام . خوش فرجام . نیکوانجام .
-
خوش عاقبت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xoš'āqebat ویژگی کسی که عاقبت وی خوب باشد؛ نیکفرجام.
-
عاقبت الامر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: عاقبةَالامر] 'āqebatol'amr آخر کار؛ پایان کار؛ سرانجام؛ در پایان کار.
-
عاقبت اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āqebat[']andiši دوراندیشی؛ عاقبتاندیش بودن.
-
عاقبت نگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] 'āqebatnegar عاقبتبین؛ عاقبتاندیش؛ آنکه پایان کار را مینگرد.