عراتلغتنامه دهخداعرات . [ ع َرْ را ] (ع ص ) درخشنده و لرزنده و جنبنده از نیزه و برق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عراتلغتنامه دهخداعرات . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) برهنگان . ج ِ عاریة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به عراة شود.
طرح ورودstandard terminal arrival route, STARواژههای مصوب فرهنگستانخط سیر پروازی مشخصی که خلبان برای تقرب آن را دنبال میکند
درجۀ استحصال آردflour extraction rateواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وزن آرد بهدستآمده نسبت به وزن کل گندم به درصد
حرائثلغتنامه دهخداحرائث . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) مکاسب . حَریثة یکی . و منه الحدیث : اخرجوا الی معایشکم و حرائثکم . || (ص ، اِ) شتران لاغرشده به سفر. (منتهی الارب ).
حراتلغتنامه دهخداحرات . [ ح ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُرّة. (اقرب الموارد) : سیده ٔ والده ٔ سلطان مسعود و عمات وی با همگی اهل حرم و حرات از قلعه بزیر آمدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 7). امیر محمود برنشست و آنجا آمد و امیر محمد را بسیار بنو
مشاعراتلغتنامه دهخدامشاعرات .[ م ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ مشاعرة. (فرهنگ فارسی معین ) : مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمةالدهر مستوفی ذکر آورده . (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 30). و رجوع به مشاعرة معنی اوّل شود.