منطقة ممنوعه،نوار آبیblue band, Côte d'Azurواژههای مصوب فرهنگستانخطی آبیرنگ و بدون شیب در قسمت پایین راهه/پیست که رکابزنان برای گرم کردن خود از آن استفاده میکنند
حسورلغتنامه دهخداحسور. [ ح ُ ] (ع مص ) برکندن پوست چنانکه از شاخ . || مانده شدن . فروماندن . || برهنه شدن . || ربحه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان عادل ). || آشکار شدن . || خیره شدن چشم از دیدن . فروماندن بینایی از دیدن دور. (غیاث اللغات ). کند شدن چشم ازمسافت دور. (تاج المصادر ب
حصورلغتنامه دهخداحصور. [ ح َ ] (اِخ ) لقب یوحنا المعمدان . (اقرب الموارد). لقب یحیی بن زکریا. (ترجمان عادل ). ان اﷲ یُبَشِّرُک بیحیی مصدقاً بکلمة من اﷲ و سیداً و حصوراً. (قرآن 39/3). چون از ازدواج خودداری میکرد.
حصورلغتنامه دهخداحصور. [ ح َ ] (ع ص ) تنگدل . بخیل . || ناقه ٔ تنگ سوراخ پستان . اشتر که سوراخ پستان بسته بود. (آنندراج ). || مردی که از آرامش با زنان پرهیز کند با قدرت . یا مرد بازداشته شده ٔ از آرامش با زنان ، یا آنکه به زن رغبت نکند. آنکه با وجود مردی به زن میل نکند. (غیاث ). آنکه گاهی با