عشیرةلغتنامه دهخداعشیرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) برادران و قبیله و تبار و نزدیکان ازجانب آباء. (منتهی الارب ). خویشان و تبار و اهل خانه . (غیاث اللغات ). خویش نزدیک و خویشاوندان نزدیک . (دهار). خویشان و دودمان . (مهذب الاسماء). گروهی از قبیله ، کوچکتر از فصیله . (مفاتیح العلوم ): عشیرةالرجل ؛ نزدیکت
عشیرةلغتنامه دهخداعشیرة. [ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) دهی است به یمامة. (منتهی الارب ). قلعه ای است کوچک بین ینبع و ذی المروة، که خرمای آن برتر از دیگر انواع خرمای حجاز است . (از معجم البلدان ).
عشیرةلغتنامه دهخداعشیرة. [ ع ُ ش َرَ ] (اِخ ) (ذوالَ ...) ناحیه ای است از ینبع بین مکه و مدینه ؛ و یکی از غزوات پیغمبر (ص ) در آنجا بوده است . (از معجم البلدان ). و رجوع به ذوالعشیرة شود.
حصریةلغتنامه دهخداحصریة. [ ح َ ری ی َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح منطق ) (قضیه ٔ...) قضیه ٔ محصورة. رجوع به محصورة و حصر قضایا شود.
حشرةلغتنامه دهخداحشرة. [ ح َ ش َ رَ ](ع اِ) هر جنبنده ٔ خرد از پرنده و رونده و خزنده . جنبنده ٔ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ). خستر. خرفسر. هامه . ج ،حشر، حشرات . || پوستی که ملاصق دانه بوده . || تمام شکار یا بهره ٔ نفیس آن یا آنقدر از شکاری که خو
حصیرةلغتنامه دهخداحصیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) جای خرما خشک کردن . || گوشت پاره ای دراز که در پهلوی اسب از لاغری پدید آید. (آنندراج ).
عَشِيرَتُکُمْفرهنگ واژگان قرآنعشيره ي شما - خويشان شما (عشيره انسان ، قرابت و خويشان او است و اگر خويشاوندان آدمي را عشيره خواندهاند ، از اين باب است که با آدمي معاشرت دارند و آدمي با آنان معاشرت ميکند)
عَشِيرَتَهُمْفرهنگ واژگان قرآنعشيره ي ايشان - خويشان ايشان (عشيره انسان ، قرابت و خويشان او است و اگر خويشاوندان آدمي را عشيره خواندهاند ، از اين باب است که با آدمي معاشرت دارند و آدمي با آنان معاشرت ميکند)
عَشِيرَتَکَفرهنگ واژگان قرآنعشيره ي تو - خويشان تو (عشيره انسان ، قرابت و خويشان او است و اگر خويشاوندان آدمي را عشيره خواندهاند ، از اين باب است که با آدمي معاشرت دارند و آدمي با آنان معاشرت ميکند)
ذات العشیرةلغتنامه دهخداذات العشیرة. [ تُل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) یاقوت از ازهری روایت کند که ذات العشیرة موضعی باشد به صمان ، منسوب به عُشَرَةَ که بدانجا روید. و عُشر درختی است بزرگ و آن را صمغی شیرین باشد که آن را نیز عشر نامند. و رسول اکرم صلوات اﷲ علیه را بدانجا غزوه ای است و آن ناحیه ای است از ی
ذوالعشیر و ذوالعشیرةلغتنامه دهخداذوالعشیر و ذوالعشیرة. [ ذُل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) موضعی است به صمان و در آن قلّه ای است بلند برآمده . || موضعی است به سواد ینبع، میان مکّه و مدینه و یکی از غزوات رسول صلوات اﷲ علیه و سلّم بدانجای بود. رجوع به امتاع الاسماع جزو 1 ص <span class
غزوه ٔ ذی العشیرةلغتنامه دهخداغزوه ٔ ذی العشیرة. [ غ َزْ وَ ی ِ ذِل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ عشیره . پس از غزوه ٔ بدرالاولی یا سفوان واقع شد. این غزوه 16ماه پس از هجرت در جمادی الاَّخره اتفاق افتاد. رسول خدا به قصد کاروان قریش که به سوی شام حرکت کرده بود بیرون آمد