لغتنامه دهخدا
تنگ روزی . [ ت َ ] (ص مرکب ) درویش و مسکین و بی چیز و پریشان . (ناظم الاطباء). تنگدست . تنگ عیش . تنگ معاش . تنگ بخت . تنگ زیست . (از آنندراج ) : چرا زیرکانند بس تنگ روزی چرا ابلهان راست بس بی نیازی ؟ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص