عنفولغتنامه دهخداعنفو. [ ع ُ ف ُوو ] (ع اِ) اول و خوبی هر چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنفوان . رجوع به عنفوان شود.
اینفو گرافیکواژهنامه آزاداینفوگِرافیک:توضیح دادن مطالب و اطلاعات به مخاطب از طریق نمایش تصاویر ، نمودار ،جدول و به طور کلی هر ابزار بصری به جای استفاده از متون طولانی و خسته کننده و شاید کمتر تاثیر گذار . در فارسی از معادل" داده نمایی" هم استفاده می شود .
حنفاءلغتنامه دهخداحنفاء. [ ح َ ] (ع اِ) تأنیث احنف . رجوع به احنف شود. || کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || استره . (منتهی الارب ). موسی . (اقرب الموارد). آستره . (ناظم الاطباء). || کنیز که باری کسل کند و باری نشاط آرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کنیز متلون که گاهی ک
حنفاءلغتنامه دهخداحنفاء. [ ح ُ ن َ ] (ع ص ) ج ِ حنیف ،مایل از هر دین باطل بدین اسلام و ثابت بر آن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست دینان . پاک دینان . رجوع به حنیف شود.
عنفاًلغتنامه دهخداعنفاً.[ ع ُ فَن ْ ] (ع ق ) بطور تندی و درشتی و ستیزگی . و بطور کراهت و اجبار و عدم رضایت . (از ناظم الاطباء).
عنفوانلغتنامه دهخداعنفوان . [ ع ُ ف ُ ] (ع اِ) اول هر چیزی و خوبی و حسن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ عنفوان شباب ؛ جوانی و یا ابتدای خوبی و بهجت آن . (از اقرب الموارد). اول هر چیز و آغاز جوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). لغت عنفوان ، وزن فنعلان است از ماده ٔ «عفو» بمعنی خالص و برگزیده و
عنفوانلغتنامه دهخداعنفوان . [ ع ُ ف ُ ] (ع اِ) اول هر چیزی و خوبی و حسن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ عنفوان شباب ؛ جوانی و یا ابتدای خوبی و بهجت آن . (از اقرب الموارد). اول هر چیز و آغاز جوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). لغت عنفوان ، وزن فنعلان است از ماده ٔ «عفو» بمعنی خالص و برگزیده و