عوجانلغتنامه دهخداعوجان . [ ع َ وَ ] (اِخ )جویی است . (منتهی الارب ). نام نهر قُوَیق که در حلب در مقابل کوه جَوشن قرار دارد. (از معجم البلدان ).
هوزانلغتنامه دهخداهوزان . (اِ) نرگس شکفته را گویند. (برهان ). آیا دگرگون شده ٔ کلمه ٔ موژان نیست ؟ (یادداشت مؤلف ).
هوزانفرهنگ نامها(تلفظ: huzān) نرگس شکفته . (دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف [تصحیف شده یا خطا شده در نوشته] کلمههای ' موژان ' و ' موجان ' میباشد ) .
آویزانلغتنامه دهخداآویزان . (نف ، ق ) در حال آویختگی . || آویخته . معلق . آونگ . آون . دروا. آونگان . دلنگان .- آویزان کردن ؛ آویختن . تعلیق . || جنگ و گریز کنان . گریز و آویز کنان : غوریان دررمیدند و هزیمت شدند وآویزان میرفتند تا ده . (ت
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.