راهبرد آر،راهبرد زادR-strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی برای بقا که در آن گونههای دارای نرخ تولیدمثل بالا برای زیستن در یک زیستگاه متغیر سازگار میشوند
عر و عرلغتنامه دهخداعر و عر. [ ع َرْ رُ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حکایت آواز خر. نهیق . عرعر.- عر و عر کردن ؛ آواز برآوردن خر.- || مجازاً و در مقام استخفاف ، نسبت ناخوشایندی به آوای کسی دادن .
عر و یانلغتنامه دهخداعر و یان . [ ع َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به معنی عر وگوز. (آنندراج ). رجوع به عر و گوز شود : هرکه عری کرد یا یانی درین حیوان کده عر و یانی بنده هم بر طرز ایشان میزنم .ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).
عرةلغتنامه دهخداعرة. [ ع َرْ رَ ] (ع مص ) رسانیدن کسی را مکروهی . (از منتهی الارب ). عَرّ. رجوع به عر شود.
عر و تیزلغتنامه دهخداعر و تیز. [ ع َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هارت و پورت . اشتلم . داد و فریاد به تظاهر. عر و بوق .
عَرعَرAilanthusواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختی یا درختچهای از عَرعَریان که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری پراکنده است؛ برگهای این گیاهان متناوب با برگچههای کوچک و میوۀ آنها معمولاً مانند میوۀ افرا بالدار است