خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عیاری
مترادف و متضاد
۱. راهزنی، سرقت، طراری
۲. تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند
۳. جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
دیکشنری
vagabondage, vagarious, vagrancy
-
جستوجوی دقیق
-
عیاری
لغتنامه دهخدا
عیاری . [ ع َی ْ یا ] (حامص ) حالت و چگونگی عیار. حیله بازی و مکاری . (فرهنگ فارسی معین ). فریبندگی و حیله بازی و مکاری و داغولی . (ناظم الاطباء). || جوانمردی .مروت . مردی . مردانگی . و آن یکی از طرق تربیت قدیم بوده و از اواخر قرن دوم هجری وجود داشته...
-
عیاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهزنی، سرقت، طراری ۲. تردستی، حیله، رندی، زرنگی، فند ۳. جوانمردی، عیارپیشگی، فتوت
-
واژههای مشابه
-
تمام عیاری
لغتنامه دهخدا
تمام عیاری . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) بارنداشتن مسکوک . کامل عیاری . خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.
-
نیچه عیاری
لهجه و گویش تهرانی
وسیله بیهوش کردن عیاران
-
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الا ت سیمین وزرین گذاشته میشود
دیکشنری فارسی به عربی
علامة
-
واژههای همآوا
-
ایاری
لغتنامه دهخدا
ایاری . [ اُ ی ْ یا ] (ع اِ) بزرگ نره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
wiliness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشی، عیاری
-
deceitfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب، عیاری
-
رندی
واژگان مترادف و متضاد
زرنگی، زیرکی، عیاری، لاقیدی
-
طراری
واژگان مترادف و متضاد
راهزنی، سرقت، شبروی، عیاری
-
عیارپیشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ayyārpiše کسی که پیشهاش عیاری است؛ جوانمرد.
-
artfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شجاعت، مهارت، خاتوله، عیاری