عیدللولغتنامه دهخداعیدللو. [ دِل ْ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه با 189 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و نخود و بزرک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ادلیلاءلغتنامه دهخداادلیلاء. [ اِ ] (ع مص ) شتاب کردن . شتابی کردن . (منتهی الارب ). شتابیدن . شتافتن . || پنهان شدن . (مصادر زوزنی ).
اذلیلاءلغتنامه دهخدااذلیلاء. [ اِ ] (ع مص ) پنهان رفتن . (منتهی الارب ). || خوار و رام گردیدن . (منتهی الارب ). منقاد گشتن . || شکسته خاطر شدن . انکسار قلب . || سست و نرم ایستادن نره . || سرعت کردن در کاری تا فوت نشود. شتافتن تا امری فوت نشود.
مسیر هذلولویhyperbolic trajectoryواژههای مصوب فرهنگستانمسیری که فضاپیما در آن سرعتی بیش از سرعت فرار سیاره یا ماهواره دارد و خروج از مرکز آن بزرگتر از یک است
سهمیوار هذلولویhyperbolic paraboloidواژههای مصوب فرهنگستانرویهای که میتوان آن را در وضعیتی قرار داد که مقطعهایش به موازات یکی از صفحههای مختصات به شکل هذلولی و به موازات صفحههای مختصات دیگر به شکل سهمی باشند
هذلولیلغتنامه دهخداهذلولی . [ هَُ ] (ص نسبی ، اِ) (اصطلاح علم هندسه ) مکان هندسی مجموعه ٔ نقاطی که تفاضل فاصله ٔ هر نقطه بر روی آن از دو نقطه ٔ ثابت در صفحه - به نام کانون - مقداری است ثابت ، یعنی :مقدار ثابت = سAF - AF