خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرمانوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غرمانوش
/qarmānuš/
معنی
۱. ترخان؛ ترخون.
۲. عاقرقرحا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرمانوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] qarmānuš ۱. ترخان؛ ترخون.۲. عاقرقرحا.
-
غرمانوش
لغتنامه دهخدا
غرمانوش . [ غ َ ] (اِ) ترخون ، و آن سبزی باشد معروف که خورند. (برهان قاطع) (آنندراج ) . ترخون و آن تره ای است ، و به جای میم ، باء موحده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی ). || بیخ حشیشی است کوهی که آن را عاقرقرحا خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری )...
-
جستوجو در متن
-
غربانوش
لغتنامه دهخدا
غربانوش . [ غ َ ] (اِ) صاحب انجمن آرا این کلمه رالغتی در غرمانوش می داند و گوید: به جای میم با نیز گفته اند و غرمانوش به معنی ترخون است . صاحب آنندراج نیز این قول را نقل کرده است . رجوع به غرمانوش شود.
-
طرخون
لغتنامه دهخدا
طرخون . [ طَ ] (معرب ، اِ) گیاهی است ، معرب ترخ ، بیخ ریشه های آن عاقرقرحا است ، قاطع شهوت است . (منتهی الارب ). گفته اند که عاقرقرحا بیخ طرخون کوهی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کوهیش را عاقرقرحا خوانند. (نزهةالقلوب ). ابوعلی در مفردات قانون گوید: گو...