غلیگرلغتنامه دهخداغلیگر. [ غ ِ گ َ ] (ص مرکب ) گِلکار. (فرهنگ جهانگیری ). استاد گِلکار و بنا. غلیغر. (برهان قاطع). گلگر. رجوع به غلیغر و بنّاء شود.
غلورآبادلغتنامه دهخداغلورآباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم که در 7هزارگزی جنوب فهرج کنار راه فرعی فهرج به برج اکرم قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 135تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به فارسی سخن
غلورآبادلغتنامه دهخداغلورآباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برج اکرم بخش فهرج شهرستان بم که در 7هزارگزی جنوب فهرج کنار راه فرعی فهرج به برج اکرم قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 135تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به فارسی سخن