غیوبلغتنامه دهخداغیوب . [ غ َ ] (ع ص ) بمعنی غائب . فعول بمعنی فاعل و برای مبالغه است . (از اقرب الموارد).
غیوبلغتنامه دهخداغیوب . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). رجوع به غیب شود.- علام الغیوب ؛ داننده ٔ نهانیها. داننده ٔ غیبها. نامی از نامهای خدای تعالی .
غیوبلغتنامه دهخداغیوب . [ غ ُ ] (ع مص ) غایب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). دور و جدا شدن . (از اقرب الموارد) .