فاروقةلغتنامه دهخدافاروقة. [ ق َ ] (ع ص ) سخت ترسنده . در مورد مرد و زن بهمین صورت می آید: رجل ٌ فاروقة و امراءةٌ فاروقة. (منتهی الارب ).
فاروقیلغتنامه دهخدافاروقی . (اِخ ) عزالدین احمدبن ابراهیم ، مکنی به ابوعمر فاروقی احمدی . نویسنده ٔ ارشادالمسلمین بطریق شیخ المتقین است . (از معجم المطبوعات ستون 1427).
فاروقیلغتنامه دهخدافاروقی . (اِخ ) عبدالباقی بن سلیمان بن احمد العمری الفاروقی الموصلی . شاعر و تاریخ نویس . در موصل متولد شد و سپس به بغداد رفت و تا پایان زندگی در آنجا بود. زندگی او میان سالهای 1204 و 1278 هَ . ق . بود. از آث
فاروقیلغتنامه دهخدافاروقی . (اِخ ) میران محمدشاه . از سلاطین سلسله ٔ خاندیش که بین سالهای 801 تا 1008 هَ . ق . پادشاهی کردند و به دست مغولهای هند برافتادند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه ٔ عباس اقبال ص <span class="h
میران محمدشاه فاروقیلغتنامه دهخدامیران محمدشاه فاروقی . [ م ُ ح َم ْ م َ هَِ ] (اِخ ) یازدهمین از سلاطین گجرات هند از خاندان خاندیش از 943 تا 944 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
دستهلغتنامه دهخدادسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته . کسائی .و م